جدول جو
جدول جو

معنی کبوتر زدن - جستجوی لغت در جدول جو

کبوتر زدن
(رَ نَ / نِ گِ رِ تَ)
با تیر زدن کبوتر. شکار کردن کبوتر. کبوتر شکار کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کبودی زدن
تصویر کبودی زدن
خال کوبی کردن، زدن خال یا نقش و نگاری که با یک مادۀ رنگی و سوزن در پوست بدن ایجاد می کنند، خالکوبی کردن، خال زدن، وشم زدن برای مثال بر تن و دست و کتف ها بی گزند / از سر سوزن کبودی ها زدند (مولوی - ۱۵۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کبوتر دم
تصویر کبوتر دم
لب بر لب معشوق گذاشتن و بوسۀ طولانی گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ گُ کَ دَ)
خال کوبیدن زنان و مردان است. (آنندراج ذیل کبودی)
لغت نامه دهخدا
(زَ / زِ گُ دَ)
کتک زدن. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کتک زدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کبودی زدن
تصویر کبودی زدن
خال کوبیدن: (بر تن و دست و کتفها بی گزند از سر سوزن کبودیها زدند) (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
محلی که کبوتر در آن آشیان سازد. توضیح در بعضی نواحی برجها یی میساختند بنام مذکور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کبوتر دم
تصویر کبوتر دم
بوسه باصدا و طبق دلخواه: (در بزم وصال دوش دل محرم بود خاطر چو نهال آرزو خرم بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوتک زدن
تصویر کوتک زدن
کتک زدن، تنبیه کردن کسی را مورد ضرب (کتک) قرار دادن: (فنی را کتک سختی زدم) (یکی بود یکی نبود)
فرهنگ لغت هوشیار